Welcome

راهیانه، همان راهی در رایانه است

جمعه، خرداد ۲۶، ۱۴۰۲

خارزار

 

خارزار

روزی که مزرعه به خدا واگذار شد

گابریل کدخدا شد و انباردار شد

مایکل امیر کاشت نه، داشت نه، برداشت شد فقط

دست خسیس ابر خدا آبیار شد

جز آذرخش شوم در انبان نداشت ابر

آتش به اختیار شد، آتش‌بیار شد

بر دشت خیمه زد ملک‌الموت داسدار

داس درود برزگران برکنار شد

گاو‌آهنی که همت سبزش بلند بود

در گوشه زنگ خورد و به نکبت دچار شد

گاوآهن و وجین‌کن و فرغون و داس و بیل

از دست رفت و دست دعا کشتکار شد

آن گاو شخم‌زن که به آخور رسیده بود

فربه شد و عقیم شد و باردار شد

پاییز چهار فصل چنان خیمه زد که باغ

خشکید و هر درخت تنومند دار شد

بذر و نشا نبود، نه کشت و نه آیشی

دیگر نبود مزرعه چون خارزار شد

محمد مستقیمی، راهی